بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم ابو هاشم مى گوید: یک وقت از نظر زندگى در تنگناى شدید قرار گرفتم . به حضور امام هادى رفتم ، اجازه ورود داد. همین که در محضرش نشستم ، فرمود: اى ابو هاشم ! کدام از نعمتها را که خداوند به تو عطا کرده مى توانى شکرانه اش را به […]
نوشتههای با برچسب ‘داستان و پند’
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ یکى از کنیزان امام حسین علیه السلام خدمت حضرت رسید، سلام کرد و دسته گلى تقدیم آن حضرت نمود. حضرت هدیه آن کنیز را پذیرفت و در مقابل به او فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم . انس که ناظر این برخورد انسانى بود از آن حضرت با شگفتى […]
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ ربیعه پسر کعب مى گوید: روزى پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله به من فرمود: ربیعه ! هفت سال مرا خدمت کردى ، آیا از من پاداش نمى خواهى ؟ من عرض کردم : یا رسول الله ! مهلت دهید تا فکرى در این باره بکنم . فرداى آن روز […]
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم امام زین العابدین علیه السلام به فرزندش (امام محمد باقر علیه السلام ) فرمود: – فرزندم ! با پنج کس همنشینى و رفاقت مکن ! – از همنشینى با (دروغگو) پرهیز کن ؛ زیرا او مطالب را برخلاف واقع نشان مى دهد. دور را نزدیک و نزدیک را به تو دور […]
مردى که دو پا و دو دست او قطع شده بود و هر دو چشمش نیز کور بود، فریاد مى زد: – خدایا مرا از آتش نجات بده ! به او گفتند: – از براى تو مجازاتى باقى نمانده ، باز مى گویى خدایا مرا از آتش نجات بده ؟ گفت : – من در […]