بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ یعلى پسر مره مى گوید: روزى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله به مهمانى دعوت شده بود، مى رفتند، ناگاه با حسین روبه رو شدند که با کودکان در کوچه بازى مى کرد. حسین با دیدن پیغمبر صلى الله علیه و آله به سوى آن حضرت آمد. رسول گرامى دستهاى […]
نوشتههای با برچسب ‘داستانهای 14 معصوم’
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ شخصى در محضر امام صادق علیه السلام عرض کرد: پدر و مادرم فدایت باد! همسایگان من کنیزانى دارند که مى خوانند و مى نوازند. گاهى به محل قضاى حاجت مى روم براى اینکه خوانندگى و نوازندگى آنان را بیشتر بشنوم نشستن خود را طولانى تر مى کنم . حضرت فرمود: این […]
معاصرین چهارده معصوم ، نکته ها و گفته ها لقمان امت
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله به اصحابش فرمود: کدام یک از شما تمام عمرش را روزه مى دارد؟ سلمان فارسى عرض کرد: من ، یا رسول الله ! پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: کدام یک از شما در تمام عمر شب زنده دار است ؟ سلمان […]
شخصى به نام سلیمان دیلمى مى گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم ، فلانى در عبادت ، و دیندارى چنین و چنان است … (او را محضر امام تعریف کردم .) امام صادق علیه السلام فرمود: عقلش چگونه است ؟ عرض کردم : نمى دانم . امام فرمود: ((ان الثواب على قدر العقل […]
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم روزى سلمان فارسى در کوفه از بازار آهنگران مى گذشت ، جوانى را دید که بى هوش روى زمین افتاده و مردم به اطرافش جمع شده اند. مردم خدمت سلمان رسیده از او تقاضا کردند که بر بالین جوان آمده دعایى به گوش او بخواند! هنگامى که سلمان نزد جوان آمد، […]
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم امام حسین علیه السلام مى فرماید: من با پدرم در شب تاریکى خانه خدا را طواف مى کردیم . کنار خانه خدا خلوت شده بود و زوار به خواب رفته بودند که ناگهان ناله جانسوزى به گوشمان رسید. شخصى رو به درگاه خدا آورده و با سوز و گداز خاصى ناله […]
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم براى پیامبر خدا صلى الله علیه و آله دو شتر بزرگ آوردند. حضرت به اصحاب فرمود: آیا در میان شما کسى هست دو رکعت نماز بخواند که در آن هیچ گونه فکر دنیا به خود راه ندهد، تا یکى از این دو شتر را به او بدهم . این فرمایش را […]
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم در مدینه مرد دلقکى بود که با رفتار خود مردم را مى خندانید، ولى خودش مى گفت : من تاکنون نتوانسته ام این مرد ((على بن حسین )) را بخندانم . روزى امام به همراه دو غلامش رد مى شد، عباى آن حضرت را از دوش مبارکش برداشت و […]
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ مردى خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله رسید و عرض کرد: به من نصیحتى بفرما؟ رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم فرمود: اگر بگویم عمل مى کنى ؟ مرد گفت : آرى !
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم یسع پسر حمزه مى گوید: در محضر امام رضا بودم ، صحبت مى کردیم ، عده زیادى نیز آنجا بودند که از مسائل حلال و حرام مى پرسیدند. در این وقت مردى بلند قد و گندمگون وارد شد و گفت : فرزند رسول خدا! من از دوستداران شما و اجدادتان هستم […]