مردمی که به حج رفته بودند ، در سرزمین منا جمع بودند . امام صادق ( ع ) و گروهی از یاران ، لحظه ای در نقطه ای نشسته از انگوری که در جلوشان بود می خوردند . سائلی پیدا شد و کمک خواست . امام مقداری انگور برداشت و خواست به سائل بدهد . […]
بایگانی برای اسفند, ۱۳۸۸
ابو علی بن سینا هنوز به سن بیست نرسیده بود که علوم زمان خود را فرا گرفت و در علوم الهی و علوم طبیعی و ریاضی و دینی زمان خود سرآمد عصر شد . روزی به مجلس درس ابوعلی بن مسکویه ، دانشمند معروف آن زمان ، حاضر شد . با کمال غرور گردویی را […]
غزالی ، اهل طوس بود ( طوس قریه ای است در نزدیکی مشهد ) . در آن وقت ، یعنی در حدود قرن پنجم هجری ، نیشابور مرکز و سواد اعظم آن ناحیه بود و دارالعلم محسوب می شد . طلاب علم در آن نواحی برای تحصیل و درس خواندن به نیشابور می آمدند . […]
جوانان مسلمان سرگرم زور آزمایی و مسابقه وزنه برداری بودند . سنگ بزرگی آنجا بود که مقیاس قوت و مردانگی جوانان به شمار می رفت و هرکس آن را به قدر توانایی خود حرکت می داد . در این هنگام رسول اکرم رسید و پرسید : « چه می کنید ؟ » _ داریم زورآزمایی […]
یکی بود یکی نبود. آقا گرگه خیلی گرسنه بود. برای همین هم شکمش به قارو قور افتاده بود. میمون، بالای درخت بود که صدای شکم گرگه را شنید و گفت: «وای! این چه صدایی بود؟»گرگ گفت: «صدای شکم من بود. آنقدر گرسنهام که میتوانم یک میمون را درسته بخورم!» میمون یک موز برای گرگ انداخت […]
بهاره به بابا گفت: «بابایی چرخ و فلک !» بابا گفت: «باشد، فردا میرویم.» بهاره اخمهایش را توی هم کرد: «نه، امروز برویم!» بابا گفت: «امروز کار دارم.» بهاره گفت: «فقط دوتا» و با انگشتهایش دو را نشان داد. بابا گفت: «باشد، برو حاضر شو. اما باید زود برگردیم.» بهاره خوشحال شد. صورت بابا را […]
توضیح: آشی را که خاله پخته، باید خورد؛ زیرا نخوردن آن، از ادب به دور است و باعث ناراحتی خاله میشود. کاربرد: اگر انجام کاری به عهده کسی گذاشته شده باشد که او میلی به انجام آن نداشته باشد،…..
یکی بود ، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود. یک روز زیبای بهاری، کفشدوزک روی علف سبز و نرم خوابیده بود. درخت یک برگ روی او انداخت تا لحافش شود. ناگهان کرم از راه رسید و شروع کرد به خوردن برگ کفشدوزک گفت: «این برگ لحاف من است. چرا آن را می خوری؟»
از ستم کردن بر آن کسی که جز خدا کسی را ندارد، دوری کنید. نیاز مردم به شما به خاطر نعمتهایی است که خدا به شما داده است. پس از آنها نگران و روگردان نباشید. گفتگوی علمی، نطفه ازدیاد فهم است. تجربه بسیار آموختن، مایه افزایش عقل است. همنشینی با خردمندان، نشانه آمادگی برای پذیرش […]
درختی برگهایش جنبشی کرد، خدا همراه با عطر نسیمیست لب چشمه به گرمی سهرهای خواند: خدا با دوستان خود صمیمیست خدا، نزدیک اخترهای دور است خدا همراه با اشک یتیم است