پروندهی لقمان
شغل: دربارهی شغل لقمان نظرهای گوناگونی هست: خیاطی، نجاری، چوپانی و هیزم شکنی را به او نسبت دادهاند. بعضی هم گفتهاند که او کارش دوختن فرش و بالش بود. بعضی دیگر گفتهاند او در میان بنیاسرائیل قضاوت میکرد. اما هیچیک از این نظرها معتبر نیستند.
اما سندهایی وجود دارد که نشان میدهد لقمان دارای دانش پزشکی بود و گاه به معالجهی بیماران میپرداخت.
لقمان در ادب
شنیدم که لقمان سیه فام بود
نه تنپرور و نازک اندام بود
یکی بندهی خویش پنداشتش
زبون دید و در کار گل داشتش
جفا دید و با جور و قهرش بساخت
به سالی، سرایی ز بهرش بساخت
چو پیش آمدش بندهی رفته، باز
ز لقمانش آمد، نهیبی فراز
به پایش در افتاد و پوزش نمود
بخندید لقمان که: «پوزش چه سود؟
به سالی ز جورت جگر خون کنم
به یک ساعت از دل به در چون کنم؟
ولی هم ببخشایم ای نیکمرد
که سود تو ما را زیانی نکرد
تو آباد کردی شبستان خویش
مرا حکمت و معرفت گشت بیش»
بوستان سعدی
لقمان و فرزندش
پسرم! هنگام خشم، خود را مهار کن تا هیزم جهنم نشوی.
بحارالانوار ج ۱۳
حکایت
مردی لقمان را دید. به او گفت: تو لقمان نیستی؟ همان بردهی بنی نحاس؟
لقمان جواب داد: آری؟
مرد گفت: پس تو همان چوپان سیاهی؟
لقمان جواب داد: سیاهیام که واضح است. اما چه چیزی باعث شگفتی تو دربارهی من شد؟
– اینکه مردم دم در خانهات جمع میشوند و گفتههای تو را میشنوند و میپذیرند.
لقمان گفت: ای برادرزاده! اگر کارهایی که به تو میگویم، انجام بدهی، تو هم همین گونه میشوی.
گفت: چه کاری؟
لقمان جواب داد: فرو بستن چشم، نگهداری زبانم، پاکی خوراکم، پاک دامنیام، وفا کردنم به وعده مهماننوازیام، گرامی داشتن همسایه و رها کردن کارهای نامربوط. اینها چیزهایی است که مرا اینگونه کرده.
تفسیر ابن کثیر ج ۶
شکوفهی سیب
تنظیم : بخش کودک و نوجوان