شما می توانید با ارسال ایمیل خود ، بصورت رایگان مشترک شده و از بروزسانی مطلع شوید.

ایمیل خود را وارد کنید:

بار الاغ را که بردارند، پالونش را هم به منزل نمی رساند. این مثل برای اشخاصی به کارمی رود که جز تن پروری هنر و کاری نداشته باشند و در برابر امتیازاتی که به آنها می دهند خود را به تسامح و بی قیدی بزنند. مرد هیزم شکنی بود که یک الاغ و یک شتر […]

( روایت اول ) هرگاه بخواهند بگویند: «‌ بدی از خود ماست و اگر ما خودمان بد نباشیم کسی به ما ظلم نمی کند.» این مثل را می آورند. می گویند پدر و مادر «بخت نصر» در شیر خوارگی او مردند و مردم بخت نصر را که بچه ای بود قوی هیکل و بدشکل و […]

خانه مان امروز روشن می شود می رسد داداش خوبم از سفر می شوم خندان به سویش می دوم تا که می پیچد صدایش پشت در خنده هایم را تماشا می کند با دو چشم مهربان و آشنا چون که می داند برای دیدنش روزها و لحظه ها کردم دعا خانه کرده در نگاه گرم […]

او پرستاراست شبها بیدار است با مهربانی فکر بیمار است او مهربان است شیرین زبان است مثل فرشته در آسمان است چراغی در دست می گیرد هر شب همیشه دارد لبخندی بر لب سر تا پا سفید می پوشد لباس رنگ لباسش مثل گل یاس او به بیماران دوا می دهد با مهربانی غذا می […]

یک بستنی از کوچه خریدم برگشتم و به خانه رسیدم از کاکائوهاش خوردم ولی زود احساس کردم بی حال و شل بود دیدم کمی بعد شد نرم و وارفت یک دفعه کج شد جیغم هوا رفت سُر خورد و افتاد بر روی پایم از بستنی ماند چوبش برایم ای «گرم» خیلی لوس و بدی تو […]

با چند درخت دوست هستی؟

پنجره ی اتاقت را باز کن . بگذار آفتاب با تو خودمانی شود. بگذار برگ‏های سبز درخت انار چهر‏ه‏ی پنجره‏ را زیباتر کند. بگذار صدای جیک‏جیک گنجشک‏ها در اتاقت مهمان شود. صدای خروس همسایه را می‏شنوی؟ می‏گوید صبح آمده است؛ صبحی زیبا با طراوتی دل‏انگیز.
صبح از صدای گل و پرنده و آفتاب پر شده است. نسیم در کجای ذهن تو نفس می‏کشد؟ با چند تا درخت دوست هستی؟ آیا باغچه را مثل کف دستت می‏شناسی و به جوانه‏ها خوش آمد می‏گویی؟
راستی کلاغ‏ها لابه لای شاخ و برگ درخت کاج، با این همه سر و صدا چه خبر مهمی برای ما دارند؟ یک چیز… چطوری بگویم؟
اگر یک روز خدایی ناکرده محیطی که در آن زندگی می‏کنیم به دود کارخانه، ماشین‏ها و… آلوده شوند می‏دانی چه بلایی سر ما می‏آید؟ می‏دانی اگر دود جلو صورت خندان خورشید را بگیرد چه اتفاق وحشتناکی در انتظار گل‏های باغچه است؟
می‏دانی اگر رودخانه‏ها با زباله آلوده شود ماهی‏ها برای همیشه با ما قهر می‏کنند و سنگریزه‏های درخشان کف رودخانه دیگر پیدا نیستند؟ می‏دانی اگر خروس‏ها دیگر نخوانند، صبح دیگر لطافت صبح را ندارد؟ می‏دانی اگر درخت‏ها از شهر ما بروند، دیگر صدای جیک جیک گنجشکان، روز ما را قشنگ نمی‏کند؟ می‏‏دانی اگر ماشین‏ها همه‏ی کوچه‏ها و خیابان‏ها را پر کنند دیگر جایی برای حرکت نسیم خنک نیست؟ ای کاش همه‏ی آدم‏های دنیا دست به دست هم می‏دادند و برای سبز‏تر شدن زمین می‏کوشیدند! ای کاش آسمان، آبی و شفاف بود و دود و آلودگی برای همیشه از زندگی ما فراری می‏شد! ای کاش درختان همیشه سربلند باقی می‏ماندند!
محدثه رضایی

 

دیدگاه خود را به ما بگویید.