سالى در مدینه قحطى و خشکسالی بود و مردم در صحرا و بیابان میرفتند و دعا میکردند، نماز میخواندند، شخصى میگوید من غلامى را در خلوت و تنهایى دیدم که نماز میخواند و عبادت میکرد، از خشوع و گریهاى که میکرد و مناجاتى که با حق کرد و از دعائى که کرد بارانى آمد که […]