بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ رسول خدا صلى الله علیه و آله روزى وارد مسجد شد و مشاهده فرمود دو جلسه تشکیل یافته است . یکى ، جلسه علم و دانش است ، که در آن از معارف اسلامى بحث مى شود و دیگرى جلسه دعا و مناجات است ، که در آن خدا را مى […]
نوشتههای با برچسب ‘داستانهای 14 معصوم’
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم رسول خدا صلى الله علیه و آله در کنار بستر جوانى حاضر شدند که در حال جان دادن بود. به او فرمود: بگو (لا اله الا الله ). جوان چند بار خواست بگوید، اما زبانش بند آمد و نتوانست . زنى در کنار بستر او نشسته بود. پیامبر خدا صلى الله […]
روزى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله ، به طرف آسمان نگاه مى کرد، تبسمى نمود. شخصى به حضرت گفت : یا رسول الله ما دیدیم به سوى آسمان نگاه کردى و لبخندى بر لبانت نقش بست ، علت آن چه بود؟ رسول خدا فرمود: – آرى ! به آسمان نگاه مى کردم ، […]
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ ابوبصیر مى گوید: پس از وفات امام صادق علیه السلام من به خانه آن حضرت رفتم تا به همسرش (حمیده ) تسلیت بگویم ، وقتى آن بانو مرا دید گریست من هم گریه کردم . سپس گفت : اى ابوبصیر! اگر در لحظات آخر عمر امام در کنارش بودى قضیه عجیبى […]
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ بانوى بانوان فاطمه علیها السلام روزى نزد پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله آمد و از برخى مشکلات زندگى شکایت کرد. پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله لوحى به او داد و فرمود: دخترم ! آنچه را در لوح نوشته شده بخوان و به خاطر بسپار!
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم رسول خدا صلى الله علیه و آله با سربازان اسلام براى سرکوبى عده اى از مشرکین حرکت نمود. در این پیکار زنى تازه عروس اسیر مسلمان شد که شوهرش در مسافرت بود. هنگامى که از سفر برگشت اسارت زنش را به او خبر دادند، او در تعقیب لشکر اسلام راه افتاد. […]
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ روزى معاویه به عمروعاص گفت : اى عمروعاص ! کدامیک از ما زیرک تر و سیاستمدارتر هستیم ؟ عمروعاص گفت : من مرد هوشیارى هستم و تو مرد اندیشه ! معاویه گفت : بر منفعت من سخن گفتى . اما، من در هوشیارى هم از تو زیرک ترم . عمروعاص گفت […]
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ حضرت على علیه السلام مى فرماید: در محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله بودیم ، فرمود: به من بگویید بهترین و پسندیده ترین چیز براى یک زن مسلمان چیست ؟ ما همگى از پاسخ عاجز ماندیم . سپس از خدمت حضرت بیرون آمدیم و من به خانه برگشتم ، […]
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم هشام پسر سالم مى گوید: خدمت هشام که از شاگردان بزرگ مکتب امام صادق علیه السلام بود رسیدم . از او پرسیدم که اگر کسى از من سوال کرد؛ چگونه خدایت را شناختى ؟ به او چطور جواب بدهم ؟ هشام گفت : – اگر کسى از من بپرسد خدایت را […]
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ روزى امام حسن و امام حسین علیه السلام از محلى مى گذشتند. پیرمردى را دیدند که مشغول وضو است . ولى به طور صحیح وضو نمى گیرد، آداب و شرایط آن را بجا نمى آورد. – چون آموختن آدم جاهل واجب است – از این رو تصمیم گرفتند به طور غیر […]