بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم ابوعثمان مى گوید: من با سلمان فارسى زیر درختى نشسته بودم ، او شاخه خشکى را گرفت و تکان داد همه برگهایش فرو ریخت . آنگاه به من گفت : نمى پرسى چرا چنین کردم ؟ گفتم : چرا این کار را کردى ؟ در پاسخ گفت : یک وقت زیر […]
نوشته‌های با برچسب ‘داستانهای آموزنده’
ائمه معلمان بشریت، از امامان بیاموزیم، داستان نوجوان، داستان و پند، داستانهای 14 معصوم، داستانهای آموزنده، داستانهای آموزنده از معصومین، داستانهای امامان، داستانهای بحار الانوار برای نوجوانان، داستانهای پند آموز، داستانهای شیرین از ائمه، داستانهای شیرین و آموزنده، درس هائی از زندگی امامان، درسهای زندگی
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم سلیمان جعفرى که یکى از ارادتمندان امام رضا علیه السلام بود، مى گوید: براى کارى خدمت امام رفته بودم ، چون کارم تمام شد خواستم به منزل خود برگردم ، امام فرمود: امشب نزد ما بمان ! در محضر امام به خانه او رفتیم ، غلامان آن حضرت مشغول بنایى بودند […]
ائمه معلمان بشریت، از امامان بیاموزیم، داستان نوجوان، داستان و پند، داستانهای 14 معصوم، داستانهای آموزنده، داستانهای آموزنده از معصومین، داستانهای امامان، داستانهای بحار الانوار برای نوجوانان، داستانهای پند آموز، داستانهای شیرین از ائمه، داستانهای شیرین و آموزنده، درس هائی از زندگی امامان، درسهای زندگی
ابوحازم مى گوید: در زمان حکومت منصور دوانیقى من و ابراهیم پسر ادهم وارد کوفه شدیم . امام صادق نیز از مدینه به کوفه آمده بود. وقتى که خواست از کوفه به مدینه بازگردد، علماء و فضلاى کوفه ایشان را بدرقه کردند. سفیان ثورى و ابراهیم پسر ادهم (از پیشوایان صوفى ) از جمله بدرقه […]
ائمه معلمان بشریت، از امامان بیاموزیم، داستان نوجوان، داستان و پند، داستانهای 14 معصوم، داستانهای آموزنده، داستانهای آموزنده از معصومین، داستانهای امامان، داستانهای بحار الانوار برای نوجوانان، داستانهای پند آموز، داستانهای شیرین از ائمه، داستانهای شیرین و آموزنده، درس هائی از زندگی امامان، درسهای زندگی
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم شخصى محضر پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله ) مشرف شد. حضرت به او فرمود: آیا مى خواهى تو را به کارى راهنمایى کنم که به وسیله آن داخل بهشت شوى ؟ مرد پاسخ داد: مى خواهم یا رسول الله ! حضرت فرمود: از آن چه خداوند به تو داده […]
ائمه معلمان بشریت، از امامان بیاموزیم، داستان نوجوان، داستان و پند، داستانهای 14 معصوم، داستانهای آموزنده، داستانهای آموزنده از معصومین، داستانهای امامان، داستانهای بحار الانوار برای نوجوانان، داستانهای پند آموز، داستانهای شیرین از ائمه، داستانهای شیرین و آموزنده، درس هائی از زندگی امامان، درسهای زندگی
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم مرد لطیفه گویى از دوستان امام حسن علیه السلام بود. مدتى نزد آن حضرت نیامده بود. روزى خدمت امام علیه السلام رسید. حضرت پرسید: چگونه صبح کردى ؟ (حالت چطور است ؟) گفت : یابن رسول الله ! حال من برخلاف آن چیزى است که خودم و خدا و شیطان آن […]
ائمه معلمان بشریت، از امامان بیاموزیم، داستان نوجوان، داستان و پند، داستانهای 14 معصوم، داستانهای آموزنده، داستانهای آموزنده از معصومین، داستانهای امامان، داستانهای بحار الانوار برای نوجوانان، داستانهای پند آموز، داستانهای شیرین از ائمه، داستانهای شیرین و آموزنده، درس هائی از زندگی امامان، درسهای زندگی
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم مرد مسلمانى بود که شاخه یکى از درختان خرماى او به حیاط خانه مرد فقیر و عیالمندى رفته بود، صاحب درخت گاهى بدون اجازه وارد حیاط خانه مى شد و براى چیدن خرماها بالاى درخت مى رفت ، گاهى تعدادى خرما به حیاط مرد فقیر مى افتاد و کودکانش خرماها را […]
ائمه معلمان بشریت، از امامان بیاموزیم، داستان نوجوان، داستان و پند، داستانهای 14 معصوم، داستانهای آموزنده، داستانهای آموزنده از معصومین، داستانهای امامان، داستانهای بحار الانوار برای نوجوانان، داستانهای پند آموز، داستانهای شیرین از ائمه، داستانهای شیرین و آموزنده، درس هائی از زندگی امامان، درسهای زندگی
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم ابوبصیر از ارادتمندان خاص امام باقر علیه السلام بود و از هر دو چشم نابینا شده بود. مى گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم : شما فرزندان پیامبر خدا هستید؟ فرمود: آرى . ابوبصیر: پیامبر خدا وارث همه انبیا بود. آیا هر چه آنها مى دانستند پیغمبر هم مى […]
ائمه معلمان بشریت، از امامان بیاموزیم، داستان نوجوان، داستان و پند، داستانهای 14 معصوم، داستانهای آموزنده، داستانهای آموزنده از معصومین، داستانهای امامان، داستانهای بحار الانوار برای نوجوانان، داستانهای پند آموز، داستانهای شیرین از ائمه، داستانهای شیرین و آموزنده، درس هائی از زندگی امامان، درسهای زندگی
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم یونس نقاش ، در سامراء همسایه امام هادى علیه السلام بود، پیوسته به حضور امام علیه السلام شرفیاب مى شد و به آن حضرت خدمت مى کرد. یک روز در حالى که لرزه اندامش را فرا گرفته بود محضر امام آمد و عرض کرد: سرورم ! وصیت مى کنم با […]
ائمه معلمان بشریت، از امامان بیاموزیم، داستان نوجوان، داستان و پند، داستانهای 14 معصوم، داستانهای آموزنده، داستانهای آموزنده از معصومین، داستانهای امامان، داستانهای بحار الانوار برای نوجوانان، داستانهای پند آموز، داستانهای شیرین از ائمه، داستانهای شیرین و آموزنده، درس هائی از زندگی امامان، درسهای زندگی
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم مردکى به نام بطحایى پیش متوکل عباسى از امام هادى سخن چینى کرد که اسلحه و پول و نیرو فراهم آورده و قصد قیام دارد. متوکل به سعید حاجب دستور داد شبانه به خانه امام هجوم ببرد و هر چه پول و اسلحه بیابد ضبط کرده ، بیاورد. سعید مى گوید: […]
ائمه معلمان بشریت، از امامان بیاموزیم، داستان نوجوان، داستان و پند، داستانهای 14 معصوم، داستانهای آموزنده، داستانهای آموزنده از معصومین، داستانهای امامان، داستانهای بحار الانوار برای نوجوانان، داستانهای پند آموز، داستانهای شیرین از ائمه، داستانهای شیرین و آموزنده، درس هائی از زندگی امامان، درسهای زندگی
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم روزى رسول گرامى صلى الله علیه و آله نماز جماعت مى گذارد، امام حسین علیه السلام نزدیک ایشان بود. هرگاه پیغمبر به سجده مى رفت حسین بر پشت حضرت مى نشست و هنگامى که حضرت سر از سجده بر مى داشت ، او را مى گرفت و پهلوى خود مى گذاشت […]
ائمه معلمان بشریت، از امامان بیاموزیم، داستان نوجوان، داستان و پند، داستانهای 14 معصوم، داستانهای آموزنده، داستانهای آموزنده از معصومین، داستانهای امامان، داستانهای بحار الانوار برای نوجوانان، داستانهای پند آموز، داستانهای شیرین از ائمه، داستانهای شیرین و آموزنده، درس هائی از زندگی امامان، درسهای زندگی