خری و شتری دور از آبادی به آزادی میزیستند. نیم شبی چران و آواز خوان به آبادی نزدیک شدند. شتر گفت: رفیق ساعتی دم فرو بند تا از آدمیان دور شویم نباید گرفتار آییم. خر گفت: این نتواند بود چون درست در همین ساعت نوبت آواز خواندن من است و در ترک عادت رنج جان […]