بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم حلیمه خاتون ، مادر شیرى حضرت پیامبر صلى الله علیه و آله نقل مى کند: پیامبر صلى الله علیه و آله سه ساله بود روزى به من گفت : اى مادر! چرا دو برادرانم را (منظورش دو فرزندان حلیمه بود) روزها نمى بینم ؟ گفتم : فرزندم ! آنها روزها گوسفندان […]
بایگانی برای دسته "داستانهای 14 معصوم (ع)"
پیامبر صلى الله علیه و آله و مبارزه با کارهاى بى منطق
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم عمربن مسلم یکى از یاران امام صادق علیه السلام بود. مدتى گذشت ، خدمت حضرت نیامد، امام جویاى حال او شد، عرض کردند: او تجارت را ترک کرده و مشغول عبادت است . حضرت فرمود: واى بر او آیا نمى داند کسى که در طلب روزى کوشش نکند دعایش مستجاب […]
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم حمران بن اعین خدمت امام باقر علیه السلام رسید، مطالبى را پرسید. هنگامى که خواست حرکت کند، عرض کرد: فرزند پیامبر! خدا به شما طول عمر مرحمت کند و مرا از برکات وجود شما بهره مند نماید. هنگامى که شرفیاب خدمت شما مى شویم ، قلبمان صفایى پیدا مى کند، دنیا […]
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم حمیرى مى گوید: روزى خدمت امام موسى کاظم علیه السلام رفتم ، گفتم : فدایت شوم امام را چگونه مى توان شناخت ؟ فرمود: با چند صفت : ۱٫ پدر او مردم را به امامت او خبر دهد. ۲٫ او را به مقام امامت نصب کند و معرفى کند مردم او […]
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم هر گاه على علیه السلام به منبر مى رفت ، مى فرمود: مسلمان باید از رفاقت و دوستى سه کس اجتناب کند؛ ۱٫ آدم بى باک و هرزه (در گفتار و رفتار). ۲٫ احمق (کم عقل ). ۳٫ دروغگو.
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم روزى حسن مجتبى علیه السلام پس از شستشو، لباسهاى نو و پاکیزه اى پوشید و عطر زد. در کمال عظمت و وقار از منزل خارج شد. به طورى که سیماى جذابش هر بیننده را به خود متوجه مى ساخت ، در حالى که گروهى از یاران و غلامان آن حضرت در […]
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم سید حمیرى مى گوید: من ابتدا غالى مذهب بودم (۱۰۰) و عقیده داشتم محمد بن حنیفه امام است مدتها چنین گمراه بودم تا اینکه خداوند بر من منت نهاد و به وسیله امام صادق علیه السلام هدایت کرد و از آتش نجات داد و به راه راست راهنمایى نمود و نشانه […]
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم اسماء بنت عمیس مى گوید: وقتى ولادت حسن و حسین من قابله حضرت فاطمه علیهاالسلام بودم ، وقتى که حسن به دنیا آمد، پیامبر صلى الله علیه و آله تشریف آورد و فرمود: اسماء پسرم را نزد من بیاور! من حسن علیه السلام را در میان پارچه زرد رنگى پیچیدم و […]
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم پنج کس بسیار گریسته اند: آدم یعقوب ، یوسف ، فاطمه زهرا و على بن حسین علیه السلام . آدم براى بهشت به اندازه اى گریست که رد اشک بر گونه اش افتاد. یعقوب به اندازه اى بر یوسف خود گریست که نور دیده اش را از دست داد. به […]
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم کامل مدنى جهت پرسش از مسائلى خدمت امام حسن عسکرى علیه السلام شرفیاب شد. مى گوید: وقتى محضر امام رسیدم ، دیدم لباس سفید و نرمى بر تن دارد. با خود گفتم حجت و ولى خدا لباس نرم و لطیف مى پوشد آن وقت به ما دستور مى دهد که با […]