بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
یکى از کنیزان امام حسین علیه السلام خدمت حضرت رسید، سلام کرد و دسته گلى تقدیم آن حضرت نمود.
حضرت هدیه آن کنیز را پذیرفت و در مقابل به او فرمود:
تو را در راه خدا آزاد کردم .
انس که ناظر این برخورد انسانى بود از آن حضرت با شگفتى پرسید:
چگونه در مقابل یک دسته گل بى ارزش او را آزاد کردى ؟! – چون ارزش مادى یک کنیز به صدها دینار طلا مى رسید. –
حضرت با تبسمى حاکى از رضایت خاطر بود فرمود:
خداوند اینگونه ما را ادب کرده ، چون در قرآن کریم مى فرماید:
اذا حییتم بتحیه فحیوا باحسن منها او ردوها
اگر کسى به شما نیکى کرد او را نیکى و رفتار شایسته ترى پاسخ دهید.
و من فکر کردم ، از هدیه این کنیز بهتر این است که در راه خدا آزادش کنم (۳۷)
اگر واقعا هر کس خوبیهاى مردم را با نیکیها و رفتار خوب ترى پاسخ مى داد، همان طور که خاندان پیغمبر گرامى انجام داده اند، زندگى بهتر و جامعه ما جامعه اى اسلامى مى شد.
………………………………………………………..
۳۷- بحار: ج ۴۴، ص ۱۹۴٫
داستان بحارالانوار جلد سوم
محمود ناصرى