بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
روزى امام حسن و امام حسین علیه السلام از محلى مى گذشتند. پیرمردى را دیدند که مشغول وضو است . ولى به طور صحیح وضو نمى گیرد، آداب و شرایط آن را بجا نمى آورد. – چون آموختن آدم جاهل واجب است – از این رو تصمیم گرفتند به طور غیر مستقیم با کمال ادب ، صحیح وضو گرفتن را به او بیاموزند.
نخست با یکدیگر به بحث و گفتگو پرداختند طورى که پیرمرد سخنانشان را بشنود.
یکى گفت :
وضوى تو صحیح نیست وضوى من درست است .
دیگرى گفت :
نه ، وضوى تو درست نیست وضوى من صحیح است .
سپس نزد پیرمرد آمدند و گفتند:
ما در حضور شما وضو مى گیریم نگاه کن ! و ببین ! کدامیک از ما خوب وضو مى گیریم و درباره ما داور باش !
هر دو وضوى درست و کاملى جلوى چشم پیرمرد گرفتند.
آنگاه از پیرمرد پرسیدند:
وضوى کدامیک از ما صحیح تر و بهتر است ؟ پیرمرد متوجه شد که وضوى صحیح چگونه است و منظور اصلى آن دو کودک آموختن او است . با کمال فروتنى اظهار داشت :
عزیزان ! وضوى هر دوى شما خوب و صحیح است من پیرمرد نادان هنوز درست وضو گرفتن را نمى دانم و شما بخاطر محبت و دل سوزى که بر امت جدتان دارید، مرا آگاه ساختید و وضوى درست و صحیح را به من آموختید، سپاسگزارم .(۳۳)
………………………………………………………..
۳۳- بحار: ج ۴۳، ص ۳۱۹٫
داستان بحارالانوار جلد سوم
محمود ناصرى