بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
على بن جریر مى گوید:
خدمت امام جواد علیه السلام نشسته بودم گوسفندى از خانه امام گم شده بود.
یکى از همسایه هاى امام را به اتهام دزدى گرفته کشان کشان نزد حضرت جواد علیه السلام آوردند.
امام فرمود:
واى بر شما او را رها کنید! او دزدى نکرده است ، گوسفند در خانه فلان کس است ، بروید از خانه او بیاورید!
به همان خانه رفتند دیدند گوسفند آنجا است ، صاحب خانه را به اتهام دزدى دستگیر کردند، لباسهایش را پاره کرده کتک زدند. وى قسم مى خورد که گوسفند را ندزدیده است .
او را خدمت امام آوردند فرمود:
چرا به او ستم کرده اید، گوسفند خودش به خانه او داخل شده و اطلاعى نداشته است .
آنگاه امام از او دلجوى نمود و مبلغى در مقابل لباسها و کتکى که خورده بود به او بخشید.(۷۴)
………………………………………………………..
۷۴- بحار: ج ۵۰، ص ۴۶٫
داستان بحارالانوار جلد سوم
محمود ناصرى