بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
راوى مى گوید: وقتى که اعمال عرفات را تمام کردم به ابراهیم پسر شعیب برخوردم و سلام کردم . ابراهیم یکى از چشمهایش را از دست داده بود چشم سالمش نیز سخت سرخ بود مثل اینکه لخته خون است
گفتم : یک چشمت از بین رفته . به خدا من بر چشم دیگرت مى ترسم ! اگر کمى از گریه خوددارى کنى بهتر است . گفت : به خدا سوگند! امروز حتى یک دعا درباره خود نکردم .
گفتم : پس درباره چه کسى دعا کردى ؟ گفت : درباره برادران دینى ، زیرا از امام صادق علیه السلام شنیدم که مى فرمود: هر کس پشت سر برادرش دعا کند خداوند فرشته اى را ماءمور مى کند که به او بگوید دو برابر آنچه براى خود خواستى بر تو باد! بدین جهت خواستم براى برادران دینى خود دعا کنم تا فرشته براى من دعا کند چون نمى دانم دعا درباره خودم قبول مى شود یا نه ؟ اما یقین دارم دعاى ملک براى من مستجاب خواهد شد.(۸۰)
……………………………………………
۸۰- بحار: ج ۴۸، ص ۱۷۲٫
داستانهاى بحارالانوار جلد دوم
محمود ناصرى