بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
شیبانى مى گوید:
روزى امام صادق علیه السلام را دیدم ، بیلى به دست داشت و لباس زبر کارگرى پوشیده ، در باغ خود چنان کار مى کرد که عرق از پشت مبارکش سرازیر بود.
گفتم :
فدایت شوم ! بیل را بدهید من این کار را انجام دهم .
امام فرمود:
نه ، من دوست دارم که مرد براى به دست آوردن روزى زحمت بکشد و از گرماى آفتاب رنج ببرد. (۵۶)
……………………………….
۵۶- بحار: ج ۴۷، ص ۵۷٫
داستانهای بحار الانوار جلد چهارم
محمود ناصرى
در گرماى آفتاب
[تاريخ:۳۰ آذر ۱۳۸۹] ~ داستانهای 14 معصوم (ع)
ائمه معلمان بشریت، از امامان بیاموزیم، داستان نوجوان، داستان و پند، داستانهای 14 معصوم، داستانهای آموزنده، داستانهای آموزنده از معصومین، داستانهای امامان، داستانهای بحار الانوار برای نوجوانان، داستانهای پند آموز، داستانهای شیرین از ائمه، داستانهای شیرین و آموزنده، درس هائی از زندگی امامان، درسهای زندگی
مشترک شوید و مطالب ما را از دست ندهید.