بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
ابوبصیر مى گوید:
پس از وفات امام صادق علیه السلام من به خانه آن حضرت رفتم تا به همسرش (حمیده ) تسلیت بگویم ، وقتى آن بانو مرا دید گریست من هم گریه کردم .
سپس گفت :
اى ابوبصیر! اگر در لحظات آخر عمر امام در کنارش بودى قضیه عجیبى را مشاهده مى کردى .
گفتم :
چه قضیه اى ؟
گفت :
دقایق آخر عمر امام بود که ناگهان چشمان مبارکش را باز کرد و فرمود:
همین الان تمام خویشان و نزدیکان مرا حاضر کنید! ما همه را جمع کردیم ، به طور که کسى از خویشان و نزدیکان امام باقى نماند.
حضرت نگاهى به آنان کرد و فرمود:
کسانى که نماز را سبک مى شمارند هرگز شفاعت ما به آنان نخواهد رسید.
………………………………………………………..
داستان بحارالانوار جلد سوم
محمود ناصرى