موضوع شعر : کربلا
تا سراغ تو را گرفت دلم
رنگ و بوی دعا گرفت دلم
با خدا از غریبی ات گفتم
غُصّه کربلا گرفت دلم
گوشه ای ماندم اشک افشاندم
دیدی آخر عزا گرفت دلم؟
باز با یاد تو دلم پر زد
چون دل نینوا گرفت دلممشک در دست و، پای در شن زار
خبر از تشنه ها گرفت دلم
عاقبت در کنار گلهایت
بوی پروانه را گرفت دلم
خواستم تا به گل دهم آبی
زخمی از نیزه ها گرفت دلم
آه، گلدان دل ترک برداشت
روی دست تو جا گرفت دلم
کاش حرفم فقط خیال نبود
قُمری دل، شکسته بال نبود
آه، آیینه ها چه نمناکند
قاصدکهای شعر، غمناکند
چشمه ام بی درنگ می گرید
روی زانوی سنگ می گریم
نام شاعر : پوروهاب ، محمود